سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دست از گناه برداشتن آسانتر تا روى به توبه داشتن . [نهج البلاغه]
روزنه ی نور
 
سری که درد نمی کند...

سری که درد نمی کند ...

درمانی هم برایش نیست.

تا سری درد نگیرد، هی کوچه کوچه ی شهر را به دنبال طبیب نمی گردیم تا درمانش را بیابیم. آن وقت همین طور می نشینیم دست روی دست می گذاریم تا تمام بشویم.

بعضی وقت ها ساعت ها گفتن و شنیدن ، به اندازه ی یه ثانیه تامل بعد از شنیدن این حرف ها اثر ندارد:

امام صادق (ع):

قالَ اللهُ عَرَّ وَ جَلَّ لَو لَا أن یَجِدَ عَبدِیَ المُومِنُ فِی قَلبِهِ لَعَصَّبتُ رَأسَ الکَافِرِ بِعِصَابَةِ حَدِیدٍ لا یُصَدَّعُ رأسُهُ أَبَدا.

خداوند عروجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص257(باب شدة ابتلاء المومن، حدیث 24)

 

امام باقر (ع):

إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ  لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ .

خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است

اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج2 ، ص 253 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 7)

 

امام صادق (ع):

المومِنُ لَا یَمضِی عَلَیهِ اربَعُونَ لَیلَه الَا عَرَضَ لَهُ امرُ یَحزُنُهُ یُذَکَرُ بِهِ.

چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهد و او را غمگین سازد و به واسطه آن ، متذکر گردد.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص 254 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 11)

 

امام صادق (ع):

اِنَ فِی الجَنَه مَنزِلَهً لَا یَبلُغُهَا عَبدٌ اِلَا بِالِابتِلَاء فِی جَسَدِهِ.

در بهشت مقام و منزلتی وجود دارد که هیچ بنده ای به آن نرسد ، مگر به درد و بیماری ای که در بدنش حادث شود.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255 (باب شدة ابلاء المومن حدیث 14)

 

امام صادق (ع):

یَا عَبدَ اللهِ لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرَضَ بِالمَقَارِیضُ.

   ای عبد الله، اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255(باب شدة ابلاء المومن حدیث15)

 

امام باقر (ع):

إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ المُومِنُ بِالبَلَاء کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ اَهلَهُ بالهَدِیَّةِ مِنَ الَغیبَةِ وَ یَحمِیهِ الدُّنیَا کَما یَحمِی الطَّبیبُ المَریضَ.

 خداوند عزیز و با جلال از بنده مؤمنش با رنج و بلا دلجویی می کند، همچنان که شخص با هدیه ای که از سفر آورده، از خانواده اش دلجویی می کند و خدا مومن را از دنیا پرهیز می دهد، همچنان که طبیب بیمار را (از بعضی خوردنی ها و آشامیدنیها) پرهیز می دهد.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج 2 ،ص 255(باب شدة ابلاء المومن حدیث17)

 

امام صادق (ع):

قَالَ رَسُولُ اللهِ مَثَلُ المَؤمِن کَمَثَل خَامَةِ الزَّرع تُکفِئُها الرِّیاحُ کَذَا وَ کَذَا و َکَذَلِکَ المُومِنُ تکــفِئُهُ الأوجاعُ وَ الأمراضُ وَ مَثَلُ المُنافِق کَمَثَل الإرزَبَّةِ المُستَقیمَةِ الَّتی لا یُصِیبُها شَیءٌ حَتّی یَأتِیَهُ المَوتُ فَیَقصِفَهُ قَصفاً.

 رسول خدا فرمودند: حکایت مومن حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص258(باب شدة ابلاء المومن حدیث25)

 

امام صادق (ع):

إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ وَ إنَّما یُبتَلَی المُومِنُ عَلَی قَدر أعمالِهِ الحَسَنَةِ فَمَن صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ أشتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل الدُّنیا ثواباً لِمُؤمِن وَ لَا عُقُوبَة لَکافِر وَ مَن سَخُفَ دینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أنَّ البَلَاءَ أسرَعُ إلَی المُومِنُ التَّقیِّ مِنَ المَطَرِ إلَی قَرَار الأرض.

 درکتاب علی آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مومن قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر می رسد تا باران به سطح زمین.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص259(باب شدة ابلاء المومن حدیث29)

 

امام صادق (ع):

کُلَّما أزدَادَ العَبدُ إیماناً ازدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ.

 هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود.

اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ، ص261 (باب فضل فقراء المسلمین حدیث 4)

 

پ ن: بعضی حرف ها برای بعضی وقت ها نیست، برای همیشه است؛ باید هی شنیدش و هی تازه شد...

 

پ ن: حرف حساب هایی از این دست زیاد است، زیاد...

بعدا نوشت: طبیب عشق مسیحادم است و مشفق ، لیک        چو درد در تو نبیند ، که را دوا بکند؟   (اینم یه هدیه از جناب حافظ)


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 93/6/12:: 6:49 صبح     |     ()رد پا
 
او همین جاست...

از کودکی برای همه امان سوال بود که خدا کجاست؟ همیشه جواب شنیدیم که خدا همه جا هست و ترفندهای معلمانه که این مشق را جایی بنویسید که خدا نبیند و ما باید اصلا آن مشق را نمی نوشتیم تا اثبات کنیم که خدا همه جا هست، در آن زمان بهترین جواب برایمان می شد.

ای کاش بعد از اینکه می پرسیدیم خدا کجاست؟ کسی بود که بهمان تلنگری می زد که فکر کن ببین خدا کجای زندگی ات هست؟

شاید آنوقت همیشه به دنبال ردپاهای خدا بودیم ؟ همیشه دنبال یک اثری، نشانه ای چیزی تا ببینیم آیا خدا در این قسمت از زندگی امان هست یا نه؟

بعد یکی بود که بهمان تلنگری می زد که وقتی هی گشتی و ردی از خدا در آن قسمت از زندگی ات نیافتی، باید خودت را مواخذه کنی! باید به دنبال جواب برای این سوال باشی که چرا در این قسمت از زندگی ام نتوانستم ردی از خدا پیدا کنم! چه خبطی کرده ام که خدا را گم کرده ام!

و بعد یکی دیگر می آمد و وقتی درون آن همه سوال و سردرگمی و نگرانی به سر می بردی، دستت را می گرفت و تو را به سمت گلی که تازه باز شده می برد و می گفت: این هم ردپای خدا! نگران نباش، اینجا هم خدا بود.

و بعد وقتی خدا را پیدا می کردیم، دستانمان را باز می کردیم عین کودکی که مادرش را در انبوه شلوغی های شهر گم کرده، و خدا را در آغوش می فشردیم و بعد می گفتیم: قول می دهم دیگر دستت را ول نکنم، قول می دهم حواسم باشد که نگاهم را از سایه ات برندارم و قول می دهم که ویترین پرزرق و برق دنیا دلم را دیگر روانه ی خودش نکند که تو را گم کنم و...

و بعد بوسه ی خدا را روی پیشانی امان حس می کردیم و آرام می شدیم.

 

ای کاش هیچ وقت سوالهای کودکی امان را اینقدر قاطع جواب نمی دادند و سوالمان همانجا خاموش نمی شد...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 93/6/11:: 7:15 صبح     |     ()رد پا
 
حرف حساب جواب ندارد؟!

اینکه گفته اند حرف حساب جواب ندارد...

برای همه جا صدق نمی کند...

بعضی وقت ها حرف ها آنقدر ناحسابیند که...

 

جوابی به غیر از سکوت برایش جایز نیست


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 93/6/11:: 6:56 صبح     |     ()رد پا
درباره

روزنه ی نور


فطرس
نوشته ها ،نظرات شخصی اینجانب است، سعی بر این دارم که با سند بنویسم، ولی بالاخره انسان جایزالخطاست.... خطاهایم را گوشزد کنید ممنون میشوم..
صفحه‌های دیگر
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ
-->