سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یارى خدا آن اندازه رسد که به کار دارى . [نهج البلاغه]
روزنه ی نور
 
تاریکی های روشن...

بعضی وقتها در زندگی انسان موقعیت هایی پیش می آید که برای انسان مشکل است؛ نه خود آن مشکل، چون که با تدابیری آسان می شود، ولی این حرف هایی که اطراف گوشَت هی این و آن پچ پج می کنند و داغ بر دلت می گذارند و نمک به زحمت می پاشند تحملش به مراتب خیلی سخت تر است و آدم را به جایی می رساند که حاضر می شود برای فرار از آن حرفها به هر جایی پناه ببرد.

دیگرانی هم که منتظرند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند نیز می شود قوز بالا قوز و دست به دست آن مشکل و آن حرفهای مردم می دهد و کمر را به منتها علیه خودش خم می کند.

در حال سیر در افکارم به یاد بیلبوردی که روی پل عابر پیاده بود افتادم؛ همانی که رویش نوشته بود: «به خدا نگو چه مشکل بزرگی دارم، به مشکل بگو چه خدای بزرگی دارم».

آنگاه با نوک انگشتانم حضورش را لمس می کنم و دانه ی بعدیِ تسبیح را با یک «الله اکبر» دیگر روانه می کنم و باز بعدی و بعدی  را... و همینطور گرمای انگشتانم حکایت از نزدیکتر شدن او را دارد.

 

بار پروردگارا! دلمان را خودت گرمابخش باش و درمان زخم هایمان باش و آغوشت را لحظه ای از ما نگیر که دل به غیر تو سپردن دردآورترین دلداری هاست برایمان...

بار پروردگارا! سخنت آرامش جانم است پس نجوایش می کنم برای خودم و دوباره می خوانمش أَلَا بِذِکْرِ‌ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ را و دل در گروی محبت خودت می سپارم ، ای آنی که تنها کس بی کسانی...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 93/4/7:: 5:54 عصر     |     ()رد پا
درباره

روزنه ی نور


فطرس
نوشته ها ،نظرات شخصی اینجانب است، سعی بر این دارم که با سند بنویسم، ولی بالاخره انسان جایزالخطاست.... خطاهایم را گوشزد کنید ممنون میشوم..
صفحه‌های دیگر
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ
-->