با هم بازی می کردیم، از آن بازی ها که پیشنهادش با خودم بود تا به آن بهانه کمی فشارش بدهم و از آن بوسه های بی قاعده نثارش کنم و او همانطور بخندد و مرواریدهای دهانش برایم خودنمایی کنند. همان لحظه اندکی مکث و فکری که مرا برد ، فکری که از دیدن آن مرواریدهای نسل اولش، در ذهنم مرور شد. فکر دندانهایش که روز به روز جوانه می زنند و هر بار دردی را متحمل می شود و بهای آن درد را شب تا صبح با هم می پردازیم، من با بیداری ام و نشستن و در آغوش گرفتنش و او با تحمل دردش و اصرار به اینکه در آغوشم بماند و سرجایش نخوابد. گریه هایی که بیشتر شبیه التماس هستند و به من می فهماند که یک کاری بکن مادر، درد توانم را بریده است و... یا یک همچین چیزی. دردش آزارم می دهد، ولی وقتی به نتیجه اش فکر می کنم و بزرگی اش را می بینم، آرام می شوم و خدا رو شکر می کنم به خاطر بودهایی که هر روز بیشتر می شوند و به رشدش کمک می کنند.
افکارم دنباله دار می شود و می رسد به دردهای دندان هایی که نسل دوم هستند و دردشان نشانه ی تولد نیست، بلکه آغاز خداحافظی است. نتیجه ی درد، بیشتر آزارم می دهد، نبودنِ بودهایی که یک عمر با من بوده اند و یادگار دوران نوجوانی ام هستند. و بعد از آن پشیمانی از روزهایی که به خاطر خستگیِ روزانه، روی رختخوابم حک شده بودم و توان کندن خود را از آن نداشتم و تمیز کردنِ دندانهایم را به فردا موکول می کردم. پشیمانی اش هم آزارم می دهد. درد دندان ، دردی است که ختم نمی شود، ادامه دار است. هی دردهای دیگر را به دنبال خودش دارد و من از دردهای دیگرش، بیشتر می نالم.
فکرم را منحرف می کنم و در تخیلم شناور می شوم، ای کاش خدا نسل سوم دندانی را برایم درنظر می گرفت و می گفت :«حالا که اینقدر پشیمانی و فهمیدی از دست دادن یک لحظه مراقبت چقدر به ضررت هست ، به تو مرواریدهای جدیدی می دهم، ولی به شرط اینکه قول بدهی ازشان خوب مراقبت کنی و سفید نگهشان داری»؛ و من هم با خوشحالی و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده، بگویم:«حتما! قول می دهم.»
ناگهان می بینم که بلی، نسل سوم دندان هایی هم هستند که عاریه ایند، همانهایی که می توانند مهمان هر لحظه ام باشند و یا نه. شاید ایمپلنت یار غاری باشد ، همانی که می تواند پشیمانی ام را تسکین دهد. همانی که آبرویم را نگه می دارند تا دیگران نفهمند چقدر کوتاهی کرده ام. ولی بهایش آنقدر هست که باید از قید بعضی چیزها بزنم و به فکر نگه داشتن آبرویم باشم.
فکرهایی که مرا در خود غوطه ور کرده، ناگهان تعمیم می یابد به درد تولد و خوشحالیِ بعد از آن و درد مرگ و ناراحتیِ پس از آن؛ و پشیمانی هایی که در پی آن خواهد بود. از دست دادن لحظه ها برای سفید نگه داشتن پرونده ام و کِرم هایی که در اثر غفلت لحظه لحظه سفیدی لوح زندگی ام را سیاه کردند . در آن لحظه هیچ مخفیگاهی برای پنهان کردنش ندارم و آبرویم می رود. آبرویی که در این دنیا با گذشتن از بعضی چیزها خریدنی است در آن دنیا هیچ راهی برای به دست آوردنش نیست. و او می گوید: عَمَّا قَلِیلٍ لَّیُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ.
بعد از این می فهمم فلسفه ی اینکه خدا نسل سوم دندان را به پشیمانان نمی دهد چیست؟ آمادگی برای قبول این واقعیت که آینده ای در پیش داری که پیشمانی برایت سودی ندارد و ما را موظف می کند به طلا شمردن لحظه ها برای سفید نگه داشتن آن لوحِ پاک. و دوباره ادامه ی افکارم و تعمیم این قضیه به اینکه بعضی از کارها می توانند نقش رفتن به دندانپزشک را برایمان داشته باشند و آلودگی ها را بردارند آرامم می کند من را با خودم می برد و از ته دل با خدایم نجوا می کنم و می گویم: « خدایا ممنونم به خاطر آبرویی که دادی و ایمپلنت هایی که در لوحم کاشتی تا دیگران نفهمند بعضی غفلت هایم را. آنقدر مهربانانه و ماهرانه این کار را کردی که حتی خودم هم باورم شده که این اعمال برای خودم است.»
ناگهان صدایی مرا از خودم بیورن آورد و دستهای کوچکی که دور گردنم محکم نقش بسته و آرام می گوید : «مامان». و من محکم تر از قبل بغلش می کنم و از خدا بیشتر تشکر می کنم به خاطر تلنگرهایی که به واسطه ی بعضی از بهترین نعمت هایش به من می زند.
*********
یادآوری های دوست داشتنی ای از دوست:
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّـهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَـ?ئِکَ یَتُوبُ اللَّـهُ عَلَیْهِمْ ? وَکَانَ اللَّـهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ?17/نسا? پذیرش توبه از سوی خدا، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام میدهند، سپس زود توبه میکنند. خداوند، توبه چنین اشخاصی را میپذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است.
أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ?104/توبه? آیا نمیدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش میپذیرد، و صدقات را میگیرد، و خداوند توبهپذیر و مهربان است؟!
وَهُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَعْفُو عَنِ السَّیِّئَاتِ وَیَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ?25/شوری? او کسی است که توبه را از بندگانش میپذیرد و بدیها را میبخشد، و آنچه را انجام میدهید میداند.
کلمات کلیدی: