وقتی بچه ام لجبازی می کنه چی کار کنم؟
در مقابل سوال هایی که توی ذهنش به وجود می آد و برای سن اون خیلی زوده چه جوابی باید بهش بدم؟
اگه درگیر دوستای ناباب بشه چی؟
همه ی این سوال ها به اضافه ی کلی سوال دیگه توی ذهن هر مادری داره موج میزنه. اینکه باید برای حال و آینده ی فرزندم چه تدبیری رو بیاندیشم که بهترین باشه.
همه دوست دارند بچه هاشون بهترین باشند. دوست دارند بچه هاشون از بدی ها دور باشند .
اما واقعا برای رسیدن به این منظور باید چی کار کرد؟
اصلا آیا درسته این هدف یا نه؟
شاید هر جایی یه راهکاری برای برخورد با یه رفتار ارائه بشه، اما واقعیتش اینه که ممکنه یه راهکاری که امروز یه مامان برای بچه اش به کار می بره ، فردا برای همنو بچه جواب نده، چه برسه به اینکه بخواد برای بچه های دیگه به کار بره.
پس واقعا باید چی کار کنیم؟
یه مامان چه جوری میشه یه مامان خوب؟
چه جوری میشه با خیال راحت بچه به دنیا آورد و اون رو تربیت کرد؟
چه جوری از آینده ی بچه اطمینان داشته باشیم؟
آیا واقعا اینقدر ریز شدن به این مساله درسته؟
قرن هاست که بچه ها به دنیا می آن و رشد می کنن و توی هر سال یه دغدغه ای میشه دغدغه ی روز برای تربیت. ولی در این میان یه سری افراد بُلد میشن و واقعا عاقبت بخیر میشن. حالا لزما این نیست که افراد مشهور موفقند ، نه. افراد عاقبت بخیر موفقند. اصولا هم توی این زمینه مادرهای اونا نقش بسزایی داشتند.
پرداختن به این مسایل به صورت ریز هیچ وقت تمومی نداره و اگه یه مادر تمام وقتش رو هم بذاره برای اینکه ببینه چه جوری باید در مقابل رفتارهای بچه اش بهترین عکس العمل رو نشون بده باز هم وقت کم میاد و یه چشمه ی جدید رو از طرف بچه اش باهاش روبه رو میشه.
در این میان چهار تا اصل هست که اگه همه ی مامان ها به اون ها بپردازند ، هیچ وقت و بطور یقین هیچ وقت در مقابل بچه هاشون کم نمیارن.
این اصوال به ترتیب شامل موارد زیر میشه:
1- اول اینکه یه مادر ببینه در مقام انسانیت چه وظیفه ای داره؟ یعنی واقعا هدف از خلقتش چی بوده؟ اینکه چه جوری باید بهترین انسان باشه و در مقابل خدای خودش چه مسئولیتی داره از همه ی کارها برای یه مادر و بلکه هر انسانی واجب تره.
2- دوم اینکه ببینه در مقام زن بودن چه کارهایی باید انجام بده . اصلا نهایت یه زن بودن کجاست؟ یه زن باید چه هدفی رو دنبال کنه و به کجا برسه. اصلا هدف از خلقت زنها چی بوده و مقام و جایگاه یه زن چیه؟
3- سوم اینکه ببینه در مقام همسری چه وظایفی به عهده اش هست؟ حقوق همسرش چی هست و در مقام همسری می تونه به کجا برسه و شان و منزلت این مقامش واقعا کجاست؟
4- و مرحله ی آخر مادر بودنشه. نه اینکه بعنوان مادر باید چه کارهایی برای فرزندش انجام بده، نه. اینکه مقام مادری کجاست؟ شان و منزلت مادری چیه و اصلا تفاوت های مادر بودن با بقیه ی نقش ها چیه؟
وقتی برای این چهار تا مقام جواب های درخور پیدا کنیم، دیگه نباید به دنبال جواب سوالهایی باشیم که هر روز زاییده میشن و هر روز چشممون به جمالشون روشن تر.
وقتی این چهار تا مقام رو توی خودمون درک کنیم و بفهمیم، دیگه لازم نیست هی خودمون رو به آب و آتیش بزنیم.
اون وقته که دیگه دلهره ای نداریم.
دیگه برای آینده دلهره نداریم و می دونیم که هدایت به دست همون خالقی هست که این چهار تا شان بزرگ رو برامون در نظر گرفت.
اونوقته که هی به خودمون می بالیم.
اون وقته که از بند بند وجودمون درک می کنیم که خدا برای هر مساله ای یه توانایی ای توی وجود هر مادری گذاشته ، همانطور که غذای کودک رو توی سینه ی اون قرار داده و وجود مادری اش بهانه ای شده برای رسیدن روزی ِ کودکش، فکر مادری اش نیز فقط بهانه و واسطه ای است برای هدایت خالقش.
و اون موقع هست که می فهمد فقط یک واسطه است، پس باید خودش را به امواج نور هدایت خدا بسپارد.
انسان بودنش، زن بودنش، همسر بودنش و مادری اش را هدیه هایی بداند از حضرت دوست.
می فهمد که باید شاکر باشد ، اینکه وجود او انتخاب شده برای ظهور اسماء خداوندی . اینکه وجود او واسطه ای است برای انتقال انوار الهی.
برای اینکه بهترین واسطه باشیم، باید اون چهار اصل رو خوب درک کنیم. بهش فکر کنیم و سوال هر روزمون باشه از خودمون که چه جوری باید به درجه ی کمال انسانی برسیم و بعد ابعاد زن بودنمون رو و بعد همسری و بعد مادری. تمام اینها خودشان از پشت هم می آیند. یعنی اگه در مقام انسانی بهترین بشوی، ناخودآگاه در مقام های دیگه هم بهترین میشی. وقتی هدف رو فقط مادری قرار بدیم، هی مجبوریم بگردیم به دنبال بهترین روش و پیدا نکینم، چون درک نکردیم که این جسم مادری، فقط یه واسطه اس...
فقط و فقط...
کلمات کلیدی: