چند وقت پیشا توی اتوبوس نشسته بودم که خانم مسنی وارد شد ، دور و برش رو که نگاه کرد خانم هایی رو دید که چادری بودند - اصولا آدم یکی رو که میبینه بهتر از خودش دستورات خدا رو رعایت کرده بهش غبطه می خوره و توی دلش اون شخص رو مورد تحسین قرار میده - ولی اون خانم که خودش از اون دسته بود که حجاب نسبتا کامل با مانتو داشت – البته بدون در نظر گرفتن مقدار ناقابل مویی که به صورت آشفته از روسری کوچیک ایشون بیرون بود! - رو به یکی از اون خانم های چادری کرد و گفت :" ببخشید، یه سوالی ازتون داشتم ؛ این چادری که سرتون کردین به چه دردی می خوره؟ بعد با یه حالت طعنه گفت : آهان! خاک خیابون ها رو جمع می کنه . " و از اون موقع شروع کرد اطلاعات ناقصی رو که داشت به رخ اونا کشید . و گفت : "حجاب توی قرآن فقط یه جا اومده و اون هم گفته که به زنانتون بگید که گردن های خود را بپوشانند و ...."
امان از بی اطلاعی ، درسته که یه چیزایی رو خوندیم و قبول کردیم و عمل می کنیم ولی اونجا بود که احساس نیاز شدیدی کردم به مطالعه ی بیشتر حتی در مورد دانسته هامون و حفظ اون چیزایی رو که خوندیم و دفاع از اونا .
خدایا! چرا حتی دست و پا شکسته جوابش رو ندادم ، هنوز به خاطر این قضیه شرمنده ام و خودم رو سرزنش می کنم ؛ چون یه عده دختر مدرسه ای که از ظاهرشون مشخص بود که از خانواده های بسیار مذهبی هستند - با چند تا گوش اضافه – داشتند گوش می کردند و خدا کنه که با اطلاعات ناقص اون خانم ، به جای پیشرفت پسرفت نکند.
درسته که دور از اونا بودم و بعد از جواب دادن ممکن بود کلی بد و بیراه بشنوم ولی ای کاش یه بار هم که شده برا حفظ یکی از پایه های دینمون حداقل فحش می شنیدم!!!
این هم توی پرانتز بگم که پارسال تئاتری به نام "شعله در زمهریر" رو دیدم که ماجرای دو شخص بود که توی برزخ داشتند عذابای سختی می کشیدند ، جرم یکیشون این بود که توی کوچه ی بنی هاشم وقتی اون بی حرمتی به بنت رسول الله (ص) فاطمه زهرا (س) رو دید به کوچه ی دیگری رفت تا اون صحنه رو نبینه!! جرم اون سکوت بود....
خدایا! به خاطر سکوت بیجام منو ببخش!!!
دیروز کتابی رو با عنوان " خطبه ی حضرت زهرا (س) " می خوندم که برگرفته از مباحث حاج شیخ مجتبی تهرانی بود . ای کاش زودتر می دونستم ! فرصت رو مغتنم شمردم تا بخش اول اون رو که بی ربط با این شبهه نیست و در مورد پوشش حضرت صحبت شده با هم بخونیم و ان شالله این مقدمه ای بشه که بقیه ی مباحث رو هم با گوش جان بشنویم و عمل کنیم؛
- لاثَت خِمارها علی راسها
لاث : پیچید
خِمار : چیزی بوده بزرگ تر از روسری های فعلی زنان بصورتی که سر و سینه و گردن را می پوشانده است و همان است که در آیه ی شریفه آمده:
· ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن (نور/31)
روسری هایشان رو طوری روی سر بیندازند که سینه را بپوشاند.
...
معلوم میشود که آن حضرت طوری آن روسری را به کار برده بودند که روی گردن و سینه ی ایشان پوشیده شده بود.
- وشتَمَلَت بِجِلبابها
جلباب نوعی پوشش سراسری بوده که روی لباس ها می پوشیده اند. شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی . حضرت آن پوشش سراسری را طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود.
- و اقبلت فی لمة من حفدتها و نساء قومها
.....
- تَطَأُ ذُیولها
یعنی حضرت در راه رفتن پا روی پایین لباسش می گذاشت . یا براثر ناراحتی با شتاب حرکت می کرد.در اینجا بطور مسلّم منظور این است که لباس ایشان آنقدر بلند بود که گاه زیر پا قرار می گرفت و چون ممکن است از این عبارت استشمام شود که حضرت در راه رفتن عجله داشت در ادامه آمده است:
- ما تَخرمُ مِشیتُها رسول الله (ص)
یعنی راه رفتن حضرت هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم (ص) نداشت.
... یعنی با همان متانت و وقار رسول اکرم(ص) حرکت می کرد و آن عظمت و وقار و متانت در راه رفتن او مشهود بود و همه ی آنچه را که شایسته ی یک زن است رعایت کرده بود.
- حتی دخَلُت علی ابی بکر و هو فی حشدٍ من المهاجرین و الانصار و غیرهم
......
- فنیطَت دونها ملاءةٌ فجلست
سپس میان حضرت و مردم پرده ای نصب شد و آن حضرت نشست.
... بین ایشان و مردها از مهاجرین و انصار که گرداگرد ابوبکر بوده اند پرده ای آویخته می شود ....به هر حال نکته ی مهم در این بخش آن است که همین که حضرت وارد می شوند دستور می دهند پرده ای بین ایشان و دیگران بیاویزند .... این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به صورت سنت در آمده است و امروزه نیز در مراسم مذهبی رعایت می شود.
....
خدایا ! همه ی ما رو کمک کن تا بشنویم همون چیزایی رو که به کمال ما کمک می کنه و عمل کنیم دانسته هامون رو و یادمون نره که منتظریم ، و انتظار واقعی هم در پس دست های بازی است که خیر را طلب می کند و بدان عمل می کند.
کلمات کلیدی: