کار فرهنگی بسیار سخت و بامسئولیت است و کسانی که در این حوزه کار می کنند باید پشت هر کاری متفکری را گماشته باشند تا آن کار به سرانجام برسد و نتیجه بدهد. وقتی در این میان صحبت از کار فرهنگی برای کودکان می شود، حساسیت ها چند برابر است؛ چرا که کار برای موجودات پاک و صادقی هست که هر نکته ای که از کودکی بیاموزند می تواند آینده ی آنان رو تحت الشعاع قرار دهد و شخصیت و شاکله ی وجودی آنها رو شکل دهد.
سیاست برنامه های کودک بر این گذاشته شده که برای کودکان جنبه های آموزشی داشته باشد. سیاست گزاریِ درستی است ولی پرداختن و اجرایی کردن آن اگر با وجود کارشناس نباشد ممکن است به بیراهه کشیده شود. متاسفانه در برنامه های کودک گهگاه نکاتی به چشم می خورد که جای بحث دارد و نگرانیِ بزرگترها رو در پی دارد.
متاسفانه هنرمند عزیزی که پا به این عرصه می گذارد میشود همه کاره ی برنامه و برای رسیدن به هدفش هرکاری می کند بدون اینکه عواقب آن را کارشناسانه بررسی کند.
- درست است که برنامه تهیه کردن هزینه بر است ولی خوب است بدانیم که چه چیز را فدای چه چیز می کنیم؟ برنامه ی کودک یک برنامه ی عمومی است و همه ی کودکان اعم از فقیر و غنی از آن استفاده می کنند. وقتی برای محصولی در این برنامه ها تبلیغاتی همراه با داستان می کنند و طوری قضیه را نشان می دهند که همه ی مشکلات با خریدن آن محصول حل می شوند ، تنها منفعتش می شود برای اسپانسر محترم. بگذریم از اینکه این داستان ها هیچ ربطی به کودکان ندارد و فقط باعث پررو شدن آنها می شود!
اگر تصور کنیم هستند کودکانی که این برنامه ها را در تلویزیون های کوچکی تماشا می کنند که والدینشان برای خرید قوت روزانه اشان هم مانده اند، پی می بریم که چه بی رحمانه برخوردی شده است و چه عموهای بی انصافی که باعث لرزش دل کودکان و والدینشان شده اند! درست است که دنیای پر زرق و برق بیرون و برنامه و تبلیغات تلویزیونی پر است از این تفاوت ها و بی انصافی ها ، ولی از کسانی که در عرصه ی کودک فعالیت می کنند انتظار می رود که به فرهنگ سازی بیشتر اهمیت دهند. همین کودکانی که پای تلویزیون ها نشسته اند و با جیغ و دست و هورا در حال تخلیه ی انرژیِ خود هستند، باید یاد بگیرند که وابستگی خود را به داشته های مادی کم کنند و بتوانند با همانی که در وسع خانواده هست زندگیِ خود را سپری کنند، نه اینکه علنا به آنها بیاموزیم که از والدین خود انتظار داشته باشند تا همه ی آنچه را که دیگران دارند برایشان فراهم کنند.
- بعد از شنیدن شعرهای بسیار تند همراه با موسیقی های آن ور آبی که تنها بهانه اشان آموزش کودکان در محیطی شاد همراه با شعرهای کودکانه است و به گفته ی کارشناسانه ی بعضی از هنرمندان محترم! بچه ها با حرکات موزون و آهنگ های شاد بهتر چیزی را یاد می گیرند و جذب آن شعر می شوند و بهتر در ذهنشان حک می شود، چشم و دلمان روشن شد به شنیدن بعضی از شعرهایی که هیچ ربطی به کودکان ندارد. متاسفانه در برنامه های عموها و خاله هایی که بچه ها برای آنها بسیار جیغ و دست و هورا می کشند شعر «من یه پرنده ام...» بسیار مُد شده است و بچه ها همراه آنها می خوانند، جالب تر اینکه وقتی ادامه ی شعر توسط بچه ها خوانده می شود و حس خوانندگی آنها گُل می کند و همراه با حرکات دست به «تو رو دوست دارم» ختم می شود ، با تشویق مجری رو به رو می شوند که : «اینها که از ما زرنگ تر هستند».
واقعا داریم با نسل آینده امان چه می کنیم؟! بزرگترین خیانت های خاموش در این عرصه روز به روز فراگیرتر می شود و مسئولین سکوت کرده اند.
احتیاج به متفکرهای کارشناس و کارشناسان متفکر داریم که مرداب هایی فراهم نشود برای کودکان که در آن دست و پا بزنند و غرق شوند و بعدها نگوییم «دیدی چه شد!»
کلمات کلیدی: