امروزه مد شده است که با مسایل مهم مخالفت های شدیدی می کنند و سوالاتی که باعث آشفته شدن ذهن ها و متهم شدن افراد متعهد و مذهبی به اُمُلی می شود. هر چه مساله ای که راجع به آن سوالات شبهه انگیز مطرح شود کلیدی تر و اساسی تر باشد ، کلاس بیشتری دارد و آن فردی که سعی کرده بقیه را به چالش بکشد، احساس قدرت بیشتری می کند.
در این میان عده ای هستند که بدون داشتن اطلاعات ، سعی در مباحثه با طرف مقابل می کنند و از آنجاییکه فقط تعصب به آن قضیه باعث دخالت در آن موضوع شده است با سخنان تند ، باعث انحراف موضوع و اذهان شده و بیشتر به چالش کشیده می شوند و حس پیروزی را به طرف مقابل بیشتر می دهند و ذهن اطرافیان را با آن موضوع بیش از پیش درگیر می کند.
عده ای هم که با شنیدن این مباحث، به کل خودشان را کنار می کشند و سعی می کنند وارد بحث نشوند؛ ولی سوال مطرح شده در ذهنشان چنان درگیری ای ایجاد می کند که بعدها می تواند ریشه ی بسیاری از اعتقاداتشان را بخشکاند.
در این میان آسیب پذیرترین قشر، کودکان و نوجوانان هستند که چراهایی در ذهنشان هنوز لاینحل است و با طرح شبهاتی که گهگاه از کانال های ماهواره ای و یا شبکه های اینترنتی و یا حتی توسط دیگران و جمع های خانوادگی که اصولا هم نشات گرفته از همان کانال های ماهواره و اینترنت است ، با شبهاتی مواجه می شوند که به درگیر شدن آنها با اعتقاداتشان منجر می شود و بعضا عواقب بدی را به دنبال دارد.
به نظر میرسد والدینی می توانند فرزندان خود را از درگیری با این مباحث نجات دهند که خودشان کاملا به آن موضوع اشراف داشته باشند و پاسخ منطقی برای تمام شبهات ایجاد شده را بدانند و آن شبهه را در نطفه خفه کنند.
برای این منظور ، یکی از عواملی که می تواند در تربیت فرزندان نقش اساسی داشته باشد دانسته های مختلف والدین از مسایل اعتقادی و دینی و مهم تر از آن، طریقه ی بیان آن است؛ چه بسا عده ای مسایل مختلف را می دانند ولی حالت اشراف کامل به مساله و ایراد سخنرانی برای فرزندان ، آنها را بیشتر دین زده می کند و چه بسا عده ای که هیچ اطلاعاتی خودشان ندارند و کودکان به این مساله آگاه می شوند و هم والدینشان در پیش چشمشان از سکه می افتند و هم ممکن است مراجع نادرستی را برای پاسخ به سوالاتشان در نظر بگیرند و این نیز خود باعث انحراف آنها خواهد بود.
نکته ی دیگری که در این مساله مهم به نظر میرسد این است که هدف از دانستن هر موضوع، صرفا این نیست که جوابی برای شبهه ها داشته باشیم، بلکه مساله ی اساسی تر، تربیت خودمان و نجات روحمان از سردرگمی هایی است که بعد از شنیدن انحرافات در ذهنمان ایجاد می شود؛ حتی برای کسانی که به روی خودشان نمی آورند و روندِ اعتقادی قبل را در ظاهر دارند ولی در باطن ریشه های معنوی اشان در حال پژمرده شدن است. پس هدف اصلی را دانستن و تربیت خودمان قرار دهیم و در این میان با خودمان روراست باشیم .
کلمات کلیدی:
14 قرن پیش پیامبر بزرگ اسلام (ص) از جانب خدا ، در غدیرخم ، تا قیامِ قیامت ، حقی را به گردن همه نهادند که اسلام پایدار بماند، و فرمودند:
«بدانید برترین امر به معروف آن است که سخنان مرا بفهمید و آن را به کسانیکه حاضر نیستند، برسانید؛ او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی کنید، چرا که این دستوری از جانب خدا و از نزد من است.»
و اینگونه بود که شیعه به وجود آمد.
و 14 قرن است که شیعه با انواع توطئه ها و ناملایمات ساخته است چرا که دو بال قدرتمندِ شهادت طلبی و انتظار فرج را به همراه زره ولایت پذیری دارد. و این را دشمنانش فهمیدند و از هر طرف به سویش هجوم آوردند. و بالاخره به این نتیجه رسیدند که از پا درآوردن شیعه فرآیندی است بس مشکل، و از آنجاییکه آنها هم میدانستند پیشگیری بهتر از درمان است، سعی اشان را کردند که فرهنگ زندگی شیعیان را به گونه ای تغییر بدهند تا با داشتن فرزندان کمتر، تهدیدات از جانب شیعه کمتر باشد ... و به عبارتی، تا از بین بروند.
شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» شد الگوی شیعیان ما و بعد از رضایت به دوفرزندی، الان به تک فرزندی رسیده است و بعضا زوج هایی که اصلا فرزند نمی خواهند. حتی بعضا این روش برای ادعای روشنفکری از سوی بسیاری از خانواده ها اتخاذ شد و خانواده هایی را که فرزند زیاد داشتند به سخره می گرفتند و صحبت های نابجایی چون «کارخانه ی جوجه کشی» و امثالهم را نثار ایشان می کردند.
خانواده هایی که می توانستند نسل خوب و پاکی تربیت کنند هم، اسیر این شعار و فرهنگ شدند و خود و جامعه را از این نعمت محروم ساختند. روانشناسانی که اعلام داشتند ، داشتن فرزند زیاد ، احتمال بزهکاریِ فرزندان را زیاد می کند هم به این جرگه پیوستند و نمکی شدند بر زخم های بقای شیعه. و خلاصه که همه چیز دست در دست هم دادند تا دشمنان به هدف خود برسند.
فرهنگ ما را به گونه ای تغییر دادند که دیگر حتی خواهر و برادرها هم نمی توانستند از امکانات مشترک استفاده کنند و آبشان توی یک جوی نمی رفت و هر کدام برای خود ،سازی زدند . از لباس های مارک دار و کامپیوتر و لپ تاپ و انواع گوشی های بروز گرفته تا حتی ماشین های شخصی ، شد تقاضای بچه های خانواده ها. بچه هایی که تا نسل پیش، از وسایل خواهر برادرهای بزرگتر خود استفاده می کردند و حتی کمک خرج خانواده ها بودند تبدیل شدند به موجوداتی که کمر پدر مادرها را شکستند با خواسته های بیش از حدشان.
حتی فرهنگ ما آنقدر تغییر کرد که همان پدر مادرهایی که کمرشان زیر بار این خرج ها می شکست، از افتخاراتشان خریدِ همین وسایل جورواجور و مدرن برای بچه ها بود؛ و جلوی هم، از امکاناتی که برای فرزندانشان فراهم کرده بودند تعریف می کردند و پز می دادند و متاسفانه با افتخار می گفتند که بچه ها از ما بزرگترها بیشتر می فهمند و پیشرفته تر هستند.
و این روند، بطور نامحسوس، ادامه داشت تا زمانی که علما و در راس آن رهبر عالیقدر، اعلام خطر کردند.
بعد از آن، متاسفانه عده ای –همان هایی که درگیر روشنفکری شدند- با این شعار به شدت مخالفت کردند و اعلام داشتند ، کسانی که اینگونه درخواست ها را دارند نفَسشان از جای گرم بلند می شود و از اوضاع اقتصادی جامعه خبر ندارند و شروع کردند به رقم زدن قیمت پوشک و انواع کلاس ها و اسباب بازی های بچه ها و امثالهم. انگار یادشان رفته که همین فرهنگی که عوض شد، به جای خرج، بَرج های زیادی را به خانواده ها تحمیل کرده است. گذشته از این موضوع، گذری به تاریخ برای ما این را روشن می سازد که تشویق و توصی? پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ازدیاد جمعیّت در زمان رفاه مسلمانان نبود ؛ بلکه در زمانی بود که انصار و مجاهدین با هم از امکانات اندک زندگی استفاده میکردند و جنگهای پیدر پی توان اقتصاد مردم را به شدّت تحلیل برده بود.
یکی از ابزارهایی که می توانیم برای تربیت فرزندان به آن توسل جوییم، همین مراسم مذهبی ای است که هر ساله با شور برگزار می شود. عزاداری ها، روضه ها، جشن ها، صلواتی ها و آن عشقی که در دل فرزندان انداخته می شود به واسطه ی آنها. این ابزار برای ما که در کشوری شیعه زندگی می کنیم و ناخودآگاه با فرارسیدن بوی محرم، مشگی پوش می شویم و انتظار داریم کوچه و خیابانها و تلویزیون و همه جا را عزادار ببینیم، باید پررنگ تر شود و قدرش را بیشتر بدانیم.(1)
باید بترسیم از روزی که نسل ما نچشد مزه ی نذری ها را، تکیه ها و دسته ها را، سینه زنی ها را؛ نبیند در روز نیمه شعبان شادی دسته جمعی را، صلواتی ها را، شیرینی و شربت ها را.
باید بترسیم از روزی که نسل ما برای گوش دادن به سخنرانی و ذکر اهل بیت و مداحی، به هزار سوراخ پناه ببرند تا مبادا دشمنان سرشان را از تن جدا کنند.
بترسیم از آن روز...
نگاهی به جمعیت و رشد بسیار کم جمعیتِ شیعیان، ناخودآگاه انسان عاقل را می ترساند و به فکر وامیدارد. انسانی که خود را مسئول می داند و می فهمد که به وجود آمده است تا یک کاری بکند. می فهمد در هر برهه کار بزرگی که می تواند انجام دهد ، چیست. می فهمد وقتی که شیعه برای بقایش نیاز به یار دارد، همایش و سمینار و سخنرانی ها به تنهایی کارساز نیستند و باید فکر اساسی تری کند، می فهمد که نداشتن بچه ی زیاد بهانه ای بیش نیست برای تن دادن به تنبلی ها و زیاده خواهی هایش و تربیت نسلی با این ویژگی.
و این دردی است که باید شیعه احساس کند، باید بفهمد که چقدر تصمیمش اهمیت دارد، باید یادش نرود که چقدر توانایی دارد ، که چقدر ابزار تربیتی دارد، باید یادش باشد که توکل و توسل کند . باید این سخن را از جان خود قبول کند و برساند به دیگران، به آنهایی که نمی دانند چقدر مهم اند و به آنهایی که فکر می کنند، میخشان فقط زیر پای خودشان را سوراخ می کند و به دیگر مسافران کاری ندارد.
برای نسل آینده و آینده ی نسل خودمان احتیاج به رشد جمعیت است. توانایی ها بالاست ، اگر بهتر ببینیم، ظرفیت ها برای تربیت چند فرزند در همه هست، چون موجودی بنام انسان هستیم، موجودی که خدا، اسم اعظم را در وجودش نهاد.
لینک های مرتبط:
یکی از مهمترین دلایل رواج تک فرزندی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن (1): تربیت دینی با کمک ایام محرم
حاشیه نوشت:
درحالیکه دول استعماری نظیر آمریکا در کشورهای اسلامی این همه برای تحدید نسل مسلمانان به نام تنظیم خانواده تبلیغ میکنند و وسائل جلوگیری را با قیمت ارزان در اختیار آنان قرار میدهند، در آمریکا وسائل مزبور را به قیمت بسیار گران میفروشند و رؤسای جمهور آمریکا چون آیزنهاور و نیکسون رسماً با تحدید نسل در آمریکا مخالفت میکنند .
چرا که این پولها که برای این مصارف مصرف میشود، این لجنهها، این سمینارها، این هیاهوها، این ایجاد وحشتها و دهشتها در مردم، همه و همه از صندوق جهانی پول میباشد که برایگان در خدمت امّت ما قرار میدهند. اینها از همان صهیونیزمها و یهودیهائیست که حساب یک شاهی و یک قران آنرا دارند ؛ و اینجا که صرف میکنند و تنها و تنها برای یک آمپول تزریقی گران قیمت باکی ندارند و واهمهای بخود راه نمیدهند، برای صرف در منویّات خود آنهاست نه مصالح ما.
برای صرف در از بین بردن ملّت و کشور و قطع نسل و عقیم کردن کشور فداکار قیام نموده میباشد، نه برای صلاح ملک و مملکت، نه برای دلسوزی برای قطره اشک یتیم مسلمان، نه برای قدّ خمید? زن بیوه شوهرمرده،که جوان خود را در جبهه نبرد از دست داده، نه برای کمک و مساعدت به بیماران و بهداشت و مصالح بهبودی و رشد ایرانیان.
کلمات کلیدی: