سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست داشتن اولیای خداوند متعال، واجب است . همچنین، دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از آنان وپیشوایانشان، واجب است . [امام رضا علیه السلام]
روزنه ی نور
 
حماسه سیاسی محقق خواهد شد اگر...

می گویم فلان نامزد اونقدر خوب توی مصاحبه ها و مناظره ظاهر شده که نظراتِ عمومی زیادی رو به خودش معطوف کرده.

با ناراحتی از این حرف من صدایش از قبل بلندتر می شود و شروع به تخریب فلان نامزد می کند و اینکه دست دشمن در کار است و در مقابل به خوبی های بهمان نامزد که مورد نظرش است می پردازد، جالب تر اینه که تمام افکاری را که تا چندی پیش داشته است در مخالفت از فلان نامزد و طرفداری از بهمان نامزد دارد زیر سوال می برد.

از این مناظره فقط یه چیزی عایدم شد: تعصب...

دسته ای از مردم موقع رای گیری ابتدا از روی اسامی ، نامزد موردنظر رو انتخاب می کنند و بعد از اون تمام دیده ها و شنیده هاشون رو به نفع نامزد مورد و به ضرر بقیه ی نامزدها ترجمه می کنند. مگر وظیفه ی ما دیدن و شنیدن و تحقیق و سپس رای دادن نیست. عادل بودن توی انتخاب وظیفه اس...

توی یه امتحانِ معمولی هم در پاسخ به سوالات ابتدا مساله رو حل می کنیم تا به جواب برسیم نه اینکه ابتدا جواب رو از روی بغل دستی ببینیم بعد در راهِ حل مساله به هر تناقضی رسیدیم با توجیه از اون رد بشیم تا به جواب مورد نظر برسیم.

با این روش داریم به شخص رای میدیم نه شخصیت...

یکی از مصادیقِ حماسه ی سیاسی اینه که این بی سیاستی های شخصیتی مون رو رفع کنیم، این بی اخلاقی های رفتارهای سیاسیمون رو...



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 92/3/15:: 6:14 عصر     |     ()رد پا
 
مادرانه ای برای تو...

تالاپ تولوپ...

این اولین صدایی بود که از تو شنیدم، صدای قلبت، احساس «مادر» بودن سراپا وجودم را دربرگرفت. همان جا بود که احساس کردم احتیاج دارم «مادر»م را در آغوش بکشم و بُروز بدهم احساس شرمندگیِ خودم را به خاطر تمام کاستی ها...

مرور خاطراتِ تمام لحظاتی که با تو بودم، بعد از خدا، از همه نزدیک تر به تو. تمام لحظاتی که احساست می کردم؛ تمام لحظاتی که از شیره ی وجودم، با تمام وجودم، به تو میدادم؛ تمام لحظاتی که ریزبینانه به تو می نگریستم و کوچکترین ناراحتیِ تو برایم کوه درد بود؛ تمام لحظاتی که در آغوش می کشیدمت؛ تمام آن لحظات و لحظاتی که انتظار محبت و عشق مادرانه ی من به تو را می کِشد، مرا رشد داد، مرا کامل کرد، به من فهماند که زن بودن در کنار مادر شدن به اوج می رسد و هیچ لقبی برای یک زن زیباتر و شیرین تر از «مادر» نیست...

مادر...

مادر...

مادر...

و اکنون می توانم سنگینیِ واژه ی «ام ابیها» را بهتر از قبل درک کنم، و ابهتِ واژه ی «ام ائمه» را... کسی که بهترین زنان عالم به استقبالش آمدند و با ورودش یکی از پاکدامن ترین زنان، «مادر» شد؛ کسی که در سه سالگی «مادر» شدن را تجربه کرد، «مادرِ» پدرش؛ کسی که دامان پاکش سرچشمه ی نورانیت یازده نورِ پاک شد و کسی که وجودش بالاترین افتخارِ مادران و بلکه تمام بشریت شد.

 و  حال، این تمام بشریت است که چشم به راه آخرین نور وجودش است، نوری که الگوی خود را همین «مادر» قرار داده است.

در عجبم که همه چیز در همین کلمه خلاصه می شود...

مادر

مادر

مادر...

خداوندا به خاطر این احساس و درک زیبا  تو را سپاس.

در این لحظه که مادرانه ام را با تمام وجود برایت می نویسم و وجودم را از عشق به حضرتش سرشار می بینم، از تو فقط یک چیز می خواهم، اینکه دست کوچکت را در دستان پر مهرش قرار دهی و همیشه خودت را به دامان گرمِ مادریش بسپاری، که او بهتر و مهربان تر از منِ مادر به توست...

از طرف تمام زنانی که مادر بودن را بزرگترین افتخارِ زندگی خود می دانند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 92/2/11:: 9:48 صبح     |     ()رد پا
 
یادم رفته بود...

انگار همین دیروز بود که در تنهاییِ خودم حاشیه ی گچ کاریِ دیوار رو نگاه می کردم –هر روز و هر روز- و زمان طولانی ای را که نمی گذشت محاسبه می کردم...

انگار همین دیروز بود که حسرت سجده های طولانی، حسرت نماز ایستاده، حسرت راه رفتن و حسرت هایی که آنقدر در فکرش بودم که برایم دور از ذهن شده بود را داشتم...

و امروز...

یادم رفته بود تمام آن ثانیه هایی رو که با تو بودم ، ولی لحظه لحظه اش نگران از دست دادنت بودم، امروز تو را دارم. لبخند زیبایت را، شیطنت ها و نگاه مهربانت را و کم کم ایستادن روی پایت را...

یادم رفته بود تمام آن ثانیه ها را، یادم رفته بود...

خدایا! اگر یادمان نرود، شکرگزاریم...

و الان که یادم آمد باید سجده ی شکر به جا بیاورم، در همان تنهایی ای که با توام...

الحمدالله رب العالمین...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 92/2/4:: 8:37 صبح     |     ()رد پا
 
...!

بعضی وقت ها چقدر نیاز داری که احساس کنی دیگران تو را بسیار یاد می کنند و نام تورا پیش خدایشان میآورند، اونوقت شاید .... اصن هیچی... بیخیال .


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 91/2/30:: 4:9 عصر     |     ()رد پا
 
حلاوت مرگ

فکر کردن به مرگ خیلی به کمالِ آدم کمک می کنه، ولی اغلب به خاطر ترسی که از مرگ داریم جرأت فکر کردن به اون رو نداریم...

اسفند میتونه یه درس خوبی برای ما باشه، درسی که مرگِ شیرین رو به ما یادآوری می کنه.

مرگِ سال گذشته و تولدِ سال نو...

فکر کردن به عید شیرینه، شیرین چون شهد...

عید سرشار از تازگی و زیباییه...

چه شباهتی قشنگی بین مرگ و عید هست.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/12/15:: 8:21 صبح     |     ()رد پا
 
چهل روز...

http://www.ido.ir/myhtml/article/1387/m11/13871127031.jpg

اربعین نزدیک است...

در طول تاریخ ، نور برای آمدنش بعد از ظلمت، با عدد چهل همنشین بوده است.

چهل روز ، چهل سال و ...

به راستی سرِّ این چهل چیست که هر جای تاریخ را نگاه می کنیم با این عدد رو به رو می شویم؟

فقط می دانم که اربعین حسینی ، چهلمی است که از ظلمتِ سیاه مردان در روز عاشورا بعد از چهل روز، نورانیتِ مردان خدا را به ظهور رسانید.

اربعین را مدیون کاروان اُسراییم، مدیون خطبه های کوبنده و نورانیت دختر سه ساله ای که مردم شام حتی حاضر نشدند که جسد بی جانِ او را در قبرستانشان خاک کنند، تصور نجاست از خاندانی که درب مسجد تنها به خانه ی جد ایشان باز بود !!! وامصیبتا...

کاروان باید می گذشت از مجالس شراب و خرابه ها تا این ظلمت به نور تبدیل می شد...

باید ولیِّ مسلمین را می گرداندند تا این نور را به جهان پخش کند و در تاریخ آن را ماندگار نماید...

نمی دانم از وقتی که خورشید ما پشت ابر سُکنی گزید چند تا از این چهل ها باید بگذرد تا نور وجودیش بر ما آشکار شود؟! کارِ ما از چهل روز و چهل سال گذشته است... گفتند چهل روز از عاشورا تا اربعین را زیارت عاشورا بخوانید و فرجش را بخواهید... ما به این چهل روز دل خوش کرده ایم.

اربعین روز نور است، پس بتاب و سیاهیِ ما را به سپیدی تبدیل کن.

از تاریکیِ زمان مدام سرمان به سنگ می خورد و نمی بینیم که کجا می رویم!!!

ایماها و اشاره های ساربمانمان را نمی بینیم...

دلمان را سپرده ایم به باد و ذهنمان هم روان در آب است و خیالِ آسوده ای داریم ...

خورشیدا! یعنی ظلمت ما از یزیدیان و شمریان و امویان و شامیان و کوفیان بیشتر است که چله نشینی هم جواب نمی دهد؟!!!

چشمانمان را فرشِ زیر پایت قرار بده و بیا...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/10/20:: 3:10 عصر     |     ()رد پا
 
عید تجدید پیمان با ولایت

http://www.ido.ir/myhtml/article/1387/m09/13870926031.jpg

شخصی یهودی که در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آیه «الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ ...» که در روز غدیر نازل شده است در امت ما نازل شده بود، ما روز نزول آن را عید می گرفتیم  .

در چنین عیدِ بزرگی از صمیم قلب تجدید پیمان می کنیم:

سپاس خدای را که فضیلتِ این روز را به ما شناسانید و حرمت آن را بما فهمانید، و با معرفتِ آن به ما شرافت داد.

خداوندا، ما ندایِ منادیِ ایمان را اجابت کردیم. که آن منادی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و ندایِ او ولایت بود.

خدایا، تو را شکر که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ما را به امامان علیهم السلام هدایت کردی که مایه کمال دین و تمام نعمت بودند، و با این هدایت اسلام را به عنوان دین برای ما پسندیدی.

خدایا ما تابع پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام هستیم، و به جِبت و طاغوت و بُت های چهارگانه و پیروان آنها کفر می ورزیم، و از هر کس که از اول تا آخر روزگار، آنان را دوست بدارد بیزاریم. خدایا، ما را با امامانمان محشور فرما.

خدایا، ما از هر کس که با امامان روی جنگ داشته باشد، بیزاریم.

خدایا، این روزی که ما را به آن گرامی داشته ای مبارک فرما، و ما را در ولایت ثابت قدم بدار، و ایمانِ ما را ناپایدار مخواه و ما را از کسانی قرار ده که از دعوت کنندگان به دوزخ بیزارند.

خدایا، ما را توفیقِ همراهی با حضرت مهدی علیه السلام و حضور در تحت لوایش عنایت فرما.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/8/23:: 2:15 عصر     |     ()رد پا
 
سلام بر تو، ای شکافنده ی علوم

http://www.askdin.com/gallery/images/5113/1_baghi1.jpg

السلام علیک یا باقر العلم بعد النبی

آسمان و زمین در ماتم و عزایند، آری!!! روز عزای فرزندِ دیگری از آل طاها نزدیک است...

دل ها برای تسلای خاطر ، همزمان با چشمان می گریند...

امواج متلاطمِ اشک در چشمانِ خیره به بقیع می درخشند و تلالو رنگ های آن به رنگ گنبد طلایی ای می شود که هیچ گاه بقیع به خود ندید...

گنبدِ بقیع به پهنای آسمان و به رنگ نیلی آسمان است...

جای جای بقیع نشان از بی نشان ها دارد...

اما صدای بقیع رساترین صدا خواهد بود...

شنیدن قال العشق ، ترنم بارانِ نور خواهد بود...

و هر کجا که زمزمه «قال الباقر» باشد؛ آنجا زمزم هدایت، همیشه جوشان خواهد بود.

پس با تمام وجود می گوییم: قال الباقر (علیه السلام):

تواضع ، راضی بودن به نشستن در جایی است که کمتر از شأنش باشد ، و اینکه به هر کس رسیدی سلام کنی ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کنی .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176(

چه بسا شخص حریص بر امری از امور دنیا ، که بدان دست یافته و باعث نافرجامی و بدبختی او گردیده است ، و چه بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده ، ولی به وسیله آن سعادتمند گردیده است .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (166(

خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند ، دوست دارد .
کافی ، ج 2 ، ص (663(

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد .
 
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 2 ، ص (215(


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/8/11:: 7:53 عصر     |     ()رد پا
 
انگار نه انگار...

انگار نه انگار...

همین طور نشسته ایم...

آسمان هم دیگر تاب نیاورد...

به جایِ ما و به حالِ خوش و خیالِ آسوده ی ما دارد می گرید...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/8/8:: 9:1 صبح     |     ()رد پا
 
لعنت، لعنت، لعنت...آخیش!!!

در مورد لعن و نفرین گفته اند ، گاه فضیلتش از صلوات هم بیشتر است. ولی باید مراقب باشیم که چه کسی را تکفیر و تفسیق می کنیم. بعضی ها بعد از اینکه کسی خواسته و یا ناخواسته در حقِّ آنها بدی می کند ، تنها راهِ تسکینِ خودشون رو لعن فرستادنِ به او می دانند.

مرحوم شاه آبادی (رحمةالله) می فرمود: هیچ وقت لعن شخصی نکنید ، گر چه به کافری که ندانید از این عالم چگونه منتقل شده است مگر آنکه ولیِّ معصومی از حالِ بعد از مردنِ او اطلاع دهد، زیرا که ممکن است در وقت مردن مومن شده باشد. پس لعن به عنوان کلی بکنید.

پس جز کسانی که امام معصوم (علیه السلام) از حالِ آنها خبر دهد نمی توان دیگران را لعن کرد.

______________________

دعای آخر: خدایا دلِ دریا به ما عطا کن... نگذار درگیر خواهش های نفسانی باشیم و نگذار که از اماممان جلو بزنیم...

برای شادی روحِ عزیز از میان رفته: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط فطرس 90/8/5:: 2:3 عصر     |     ()رد پا
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره

روزنه ی نور


فطرس
نوشته ها ،نظرات شخصی اینجانب است، سعی بر این دارم که با سند بنویسم، ولی بالاخره انسان جایزالخطاست.... خطاهایم را گوشزد کنید ممنون میشوم..
صفحه‌های دیگر
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ
-->